همشهری آنلاین: سعید طوسی، وزارت ارشاد و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های یکشنبه-۹ آبان- جای گرفتند.

عباس عبدي روزنامه‌نگار در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر« اعتماد آب در هاون نكوبيم»نوشت:روزنامه اعتماد،۹ آبان

ادعاهايي كه عليه يك قاري قرآن در فضاي رسانه‌اي و مجازي و سپس به صورت رسمي مطرح شد، يك ضايعه تمام‌عيار بود، چه آن ادعاها به صورت كلي يا جزيي درست باشد و چه آنكه به كل نادرست و به ناحق باشد. در هر دو صورت اين رويداد يك زيان بزرگ براي جامعه ايران محسوب مي‌شد؛ زياني كه حداقل بخشي از آن ريشه در وضعيت عليل رسانه‌اي ايران دارد. بهتر آن بود كه امكان داشت در مورد اين پرونده‌ها ورود پيدا نكنيم ولي چگونه مي‌توان ساكت بود، در حالي كه اين مساله به موضوع و گفت‌وگوي بسياري از مردم عادي و نخبگان تبديل شده است.

١- فرض مي‌كنيم تمامي اتهاماتي كه زده شده دروغ و ساختگي باشد. در اين صورت آيا نبايد از خود بپرسيم كه چه عواملي موجب شده كه تا اين حد در برابر آبروريزي‌هاي افراد ضربه‌پذير شده‌ايم؟ چرا چنين اتهامات ناروايي عليه افراد امكان نشر و از آن بدتر امكان پذيرش پيدا مي‌كند؟ به طوري كه يكي از افراد شناخته شده نيز در برنامه‌اي تلويزيوني با مفروض و قطعي گرفتن آن به ديگران طعنه مي‌زند. در چنين فرضي دو مشكل مهم خودنمايي مي‌كند؛ اول امكان انتشار از رسانه‌هايي كه تحت چارچوب حقوقي ايران نيستند و اخبارشان مورد توجه واقع مي‌شود. دوم پذيرش اصل چنين خبري حتي بدون چون و چراي جدي كردن در اتهامات.

اينكه يكي از آقايان اينها را منتسب به توطئه‌هاي دشمن عليه كشور و انقلاب كرده است، مشكلي را حل نمي‌كند، زيرا توطئه‌هاي ديگران امري بديهي است. آنچه وظيفه ماست اين است كه شرايط را به گونه‌اي آماده كنيم كه امكان اثرگذاري اين توطئه‌ها فراهم نشود. تهديد و ارعاب و اينكه اگر كسي با چنين رسانه‌اي همكاري كرد چنان و چنان مي‌كنيم، مشكلي را حل نمي‌كند بلكه بدتر هم مي‌كند. بايد به مرحله‌اي رسيد كه رسانه‌هاي داخلي چنان اعتباري پيدا كنند كه مردم براي كسب خبرهاي جامعه از رسانه‌هاي غيررسمي استفاده يا به آن اعتماد نكنند و در نتيجه همكاري با آنان را زشت و ناپسند بدانند. در غير اين صورت اگر كاري از جانب مردم زشت تلقي نشود، حتي اگر مجازات هم شود، مشكلي حل نخواهد شد.

٢- فرض درست بودن اين اتهامات (كلي يا جزيي) نيز فاجعه ديگري است كه نيازمند ريشه‌يابي است. هم در وقوعش و هم در رسيدگي به آن و هم در نحوه علني شدن ماجرا. برخي افراد فارغ از صحت و سقم ادعاها معتقد بودند كه طرح چنين مسائلي زشت و خلاف شرع و قانون است. ولي نكته‌اي را فراموش نبايد كرد. آن روزي كه يك نشريه اصولگرا داستان گونه‌اي از روابط نامشروع ميان چند هنرمند را با ذكر جزييات به تصوير كشيد و به تيتر نشريه خود تبديل كرد، بدون اينكه اصولا كسي در اين ميان شكايت يا ادعايي كرده باشد، بايد متوجه مي‌شد كه اين كار مي‌تواند با پاتك مشابه مواجه شود. كساني كه در برابر انتشار آن مطلب زشت سكوت كردند يا حتي بدشان هم نمي‌آمد كه چنين مطلبي با آن تيتر زشت‌تر زده شود، امروز چگونه مي‌توانند نسبت به انتشار اين خبر مخالف باشند؟ همين دوگانگي و تبعيض ريشه بسياري از مشكلات ما است. به علاوه ميان اين دو خبر تفاوت زيادي است. در مورد اول يك نشريه ادعاهايي را طرح كرده كه هيچ‌يك از طرفين ماجرا آن را تاييد نمي‌كنند، در حالي كه در خبر اخير، حداقل تعدادي از شاكيان مدعي ماجرا شده‌اند و ماهيت دو اتهام نيز به كلي متفاوت است. در اولي، نويسندگان بايد عذرخواهي مي‌كردند و در دومي مسوولان نيز مدعي رسيدگي قضايي شدند. هرچند تاكنون بخشي از اتهامات رد شده است.

٣- مشكل اصلي در اين ماجرا جايگاه ضعيف رسانه‌هاي داخلي است. اينكه تعدادي از آموزش‌گيرندگان قرائت قرآن و خانواده‌هاي‌شان براي پيگيري ادعاي خود ناچار شده‌اند كه موضوع را به يك رسانه فرامرزي و به قول مقامات رسمي معاند بكشانند، خود گوياي همه‌چيز است. در واقع شاكيان پس از چند سال از نحوه رسيدگي قطع اميد كرده بودند لذا به شيوه طرح در رسانه متوسل شده‌اند، زيرا چند سال از ماجرا مي‌گذرد و اگر مي‌خواستند پيش از اين و از ابتدا اقدام رسانه‌اي مي‌كردند. به علاوه از طرح ماجرا در رسانه داخلي نيز نا اميد بوده‌اند، لذا به بدترين حالت يعني رسانه‌اي كه حكومت هم از آن دل پرخوني دارد متوسل شده‌اند. فراموش نكنيم اين افراد به طور قطع و يقين از علاقه‌مندان به نظام بوده‌اند، و حتي حالا هم كه مطلب را علني منتشر مي‌كنند بارها و بارها اين قيد را اضافه مي‌كنند كه در دفاع از نظام چنين شكايتي را كرده‌اند، هرچند تكرار چنين گزاره‌اي براي جامعه مطلوب نيست و افراد بايد براي دفاع از خودشان هم بتوانند استيفاي حق كنند. در هر حال شاكيان نسبت به رسيدگي منصفانه و نيز طرح علني ماجرا در رسانه داخلي نااميد شده‌اند، لذا مسير ديگري را انتخاب كرده‌اند و  عجيب‌ترين بخش ماجرا اينجاست كه متهم نيز براي دفاع از خود به پرسش‌هاي آن رسانه پاسخ مقدماتي مي‌دهد و اذعان مي‌كند كه در داخل كشور امكاني براي طرح مساله و دفاع از خود ندارد و اگر به او اجازه دهند با همان رسانه سخن خواهد گفت. در حالي كه اين وضع فاجعه رسانه‌اي است. اگر در رسانه‌ها عليه كسي مطلبي منتشر شده او نيز بايد قادر به دفاع از وضع خود باشد.

در جريان اين ماجرا مسائل ديگري نيز مطرح شده است بايد كه جداگانه به آن پرداخت، ولي اجمالا ريشه وقوع اين حادثه و حوادث مشابه و نيز اندازه اثرگذاري آن در نااميدي از رسيدگي منصفانه يا در واقع تبعيض‌آميز بودن امور در كنار ناكارآمدي و حاشيه‌اي بودن رسانه‌هاي ايران است تا وقتي براي اين دو مساله فكري انديشيده نشود، اصلاح هر مشكلي، آب در هاون كوبيدن است.

  • مسیر فرهنگ در وزارت ارشاد

مهرنوش جعفری-مدیرکل پیشین مطبوعات داخلی وزارت ارشاد در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:روزنامه شرق،۹ آبان

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلیل اهمیت ویژه‌ای که دارد، این روزها در آستانه برگزاری جلسه رأی اعتماد وزیر پیشنهادی، مورد توجه محافل و رسانه‌هاست. درباره آنچه می‌توان برای بهبود عملکرد این وزارتخانه در دستور کار قرار داد، موارد زیر پیشنهاد می‌شود. در دوران وزیر قبلی؛ یعنی سه سال از دوران دولت یازدهم، وضعیتی شبیه وضعیت دولت در وزارت ارشاد حاکم بود؛ یعنی همان‌طور که در دولت یازدهم، بار پاسخ‌گویی به شبهات و انتقادات بر دوش رئيس‌جمهور است و بیشتر وزرا منفعل عمل می‌کنند، در وزارت ارشاد نیز شخص وزیر، بیشترین نقش را در دفاع از برنامه و هجمه مخالفان برعهده داشت و کمتر اثری از معاونان و مدیران این مجموعه دیده می‌شد. انتظار این است که براساس قاعده «مسئولیت جمعی»، همه کارکنان یک مجموعه به‌ویژه مدیران ارشد، فعال عمل کنند، اما بخش‌های فرهنگی، هنری و حتی مطبوعات در لاک عجیبی فرو رفته بودند. در دوران اصلاحات، همه مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شکل فعال در عرصه‌های اطلاع‌رسانی و دفاع از عملکردها حضور داشتند، می‌نوشتند، گفت‌وگو می‌کردند و مقابل وارونه‌نمایی‌ها موضع می‌گرفتند. در هر مجموعه‌ای باید میان اختیار و مسئولیت رابطه مشخصی وجود داشته باشد و مدیران ارشد، با پاسخ‌گویی به‌موقع، خط دفاعی در مقابل انتقادات درست یا نادرست و تخریب‌ها تشکیل دهند.

به نظر می‌رسد در دوره جدید این صدا باید بلندتر باشد و در عین بهره‌گیری از منطق، استحکام را نشان دهد. دولت نیز می‌تواند گزارش عملکرد نهادها و اشخاصی که ٨٥ درصد بودجه بخش فرهنگی را در اختیار دارند منتشر کند تا مشخص شود سازمان برنامه و بودجه بر اساس کدام مبانی، بودجه در اختیار این بخش‌ها قرار می‌دهد. دولت می‌تواند از این بخش‌ها استراتژی و راهبرد بخواهد و آن را در معرض افکار عمومی قرار دهد تا همه مطالبات از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت نگیرد. مسئله بعدی، سهل و آسان‌بودن اظهارنظر در حوزه فرهنگ است. فقدان متر و معیاری برای مشخص‌شدن صلاحیت افراد در بیان نقد در حوزه فرهنگ، آسیبی است که به نظر می‌رسد باید ازسوي کارشناسان حرفه‌ای که در مجموعه وزارتخانه از گذشته مشغول فعالیت هستند، مورد نقد جدی قرار بگیرد. افراد معمولا به خود اجازه نمی‌دهند درباره یک فعالیت پیچیده مهندسی اظهارنظر کنند، اما در حوزه فرهنگ، از فیلم گرفته تا موسیقی و کتاب و... همه خود را صاحب‌نظر دانسته و گاه برای خود حق دخالت هم قائل هستند.

دراین‌میان، موضوع دیگری که نباید از آن غفلت کرد، واقعی‌بودن وعده‌های داده‌شده ازسوي وزیر پیشنهادی است. درعین‌حال آنجایی که به هر دلیلي امکان پیشبرد برنامه‌های دولت وجود ندارد، مناسب است که توضیح کافی از سوی مقامات این وزارتخانه به افکار عمومی ارائه شود. درعین‌حال در حوزه‌هایی که به شکل طبیعی، ورود به آن از وظایف وزارتخانه محسوب می‌شود نیز می‌توان گزارش‌های روشن و شفاف ارائه داد تا از همان ابتدا، مسیر جدید روشن شود. در روزهای اخیر در رسانه‌ها و محافل سیاسی، درباره سوابق وزیر پیشنهادی و همچنین نگاه او به حوزه فرهنگ و تجربیات گذشته برای پیشبرد برنامه‌های اعلامی، مباحث مختلفی مطرح شده است. 

موفقیت وزارت فرهنگ در ماه‌های پیش‌رو، مشروط بر آن است که عقبه فکری محکمی ازسوي نخبگان، شخصیت‌های مهم فرهنگی و آنانی که گوشه‌نشین شده‌اند ایجاد و در همه حوزه‌ها از فکر و ایده آنان بهره گرفته شود و افرادی که وزنه فکری هستند؛ از روشنفکران و نواندیشان دینی گرفته تا هنرمندان نامی، سینماگران، اهالی قلم و اندیشه و دیدگاه، همه به همکاری دعوت شوند. در این صورت حتما مقاومت‌ها کمتر خواهد شد و درعین‌حال این گروه‌های مرجع از نزدیک در جریان تنگناها قرار خواهند گرفت که اگر مانعی وجود دارد از کجاست و راه‌های رفع آن کدام است؟ به‌هرحال ممکن است هر یک از ما، ده‌ها گزینه پیشنهادی برای سمت‌های اجرائی در ذهن داشته باشیم، اما دولت با وجود محدودیت‌هایی که همه از آن باخبر هستیم، حتما با درنظرداشتن مجموعه شرایط به گزینه پیشنهادی برای وزارتخانه مهم و اثرگذار فرهنگ و ارشاد اسلامی رسیده است و ما به انتخاب رئيس‌جمهور، اعتماد خواهیم کرد.

  • جاسوس یا شبکه کدام مهم‌تر است؟

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله‌اش نوشت:روزنامه کیهان،۹ آبان

«آن چیزی است که بنده مکرّر در مکرّر تذکّر می‌دهم به مسئولان مختلف و به جهات مختلف؛ و آن عبارت است از نفوذ در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر باورهای مردم؛ آن عبارت است از نفوذ برای تغییر محاسبات. ما که مسئول هستیم و نشسته‌ایم اینجا، یک محاسبه‌ای داریم برای کارهای خودمان، یک محاسبه‌ای می‌کنیم؛ این محاسبه نتیجه‌اش این می‌شود که این‌جور موضع بگیریم؛ اگر محاسبه‌ ما را توانستند تغییر بدهند، موضع‌گیری ما تغییر پیدا خواهد کرد. یکی از کارهای اساسی آنها این است: تغییر محاسبه‌ها در مسئولین؛ تغییر باورها در مردم؛ تغییر در مراکز تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری، مجموعه‌هایی که تصمیم‌سازی می‌کنند و تصمیم‌گیری می‌کنند. این آن کار خطرناکی است که تهاجم به مبانی انقلاب در آن هست، تهاجم به بنیانهای حافظ و محافظ هست....در یک کلمه: تلاش در این جنگ نرم، زمینه‌سازی برای تهی شدن نظام از عناصر قدرت است؛ می‌خواهند کاری کنند که نظام اسلامی از عناصری که در درون او است و مایه‌‌ اقتدار او است، تهی بشود و خالی بشود. وقتی ضعیف شد، وقتی عناصر قدرت در او نبود، وقتی اقتدار نبود، دیگر از بین بردنش و کشاندنش به این سَمت و به آن سَمت، کار مشکلی برای ابرقدرت‌ها نخواهد بود؛ می‌خواهند او را وادار کنند به تبعیّت...» اینها بخشی از هشدار مهم و تکان دهنده رهبر عزیز انقلاب بود که ششم خرداد ماه سال جاری در دیدار رئیس ‌و اعضای مجلس خبرگان رهبری بیان شد و برگ جدیدی از تهدیدات دشمن و پروژه نفوذ را ترسیم نمود.

انتظار عمومی و بخصوص نخبگان این بود که با این روشنگری و تبیین دقیق‌، بلافاصله اتاق فکرهای مهم و مطلعی تشکیل و بنا را بر عملیاتی کردن این هشدار بگذارند تا در قالب یک برنامه مدون،پروژه نفوذ در این مراکز‌، شناسایی و خنثی شود. اما آیا آنچه اتفاق افتاده با آنچه که کشور و نظام ما را تهدید می‌کند، متناسب و هم‌اندازه است!؟

ابتدا به چند مصداق در حوزه نفوذ که پیش از این کیهان درباره بعضی از آنها مفصلا روشنگری کرده است توجه بفرمایید:

1- نظام آموزشی کشور، از مهمترین مبانی پیشرفت یا سقوط قلمداد می‌شود. جامعه ما با میلیون‌ها کودک و نوجوان،سالهاست در برزخ یک نظام آموزشی ملی و اسلامی دست و پا می‌زند و فرجام همه تلاش‌ها -خوب یا بد- همین است که جلوی چشم پدران و مادران این مرز و بوم است. مقدمه این ساختار،مهد کودک‌ها است. از دوسال پیش،کیهان در گزارش‌های مستند و متعددی،نسبت به بی‌برنامگی و فقدان راهبرد در این حوزه خطیر و نفوذ جریانی بسیار دقیق و هوشمند هشدار داد. گفتیم و نوشتیم که ساختار مهد کودک‌های ما با روش«مونته سوری»برپاست و خبری از نسخه بومی و ملی این ماجرا نیست! نوشتیم که سامسونگ و همسر فلان سفیر اروپایی و آسیایی برای کودکان دلبند ما‌، دایه عزیز‌تر از مادر شده‌اند و مهد کودک می‌سازند! از مناطق مرزی و محروم گفتیم که حساب شده و هوشمند، بچه‌ها‌ی ما را یکی یکی طعمه سیستم‌های آموزشی خود کرده و می‌کنند و... رهبر معظم انقلاب در  همین خصوص فرموده بودند؛« هوشیار باشیم؛ من چند روز قبل از این، گفتم که اینها در صدد نفوذند، درصدد رخنه کردن؛ این رخنه از جاهای مختلفی ممکن است باشد؛ مواظب باشید. یک وقت آدم خبر می‌شود که فرض بفرمایید فلان سازمان آمده یک بخشی از مجموعه‌ فرهنگی ما را -مثلاً فرض کنید مهدکودک‌ها را- به یک شکل خاصّی دارد هدایت می‌کند؛ این را آدم می‌فهمد، بعد که نزدیک می‌شود می‌بیند کار خطرناکی و کار بزرگی است [امّا] آدم توجّه نداشته؛ اینها رخنه است؛ در زمینه‌های گوناگون؛ در زمینه‌های اقتصادی، در رفت‌وآمدها، در همه‌ دستگاه‌ها...»

2- در سال‌های قبل، از توطئه دشمن برای شناسایی و شکار نخبگان ایرانی نوشتیم و هشدار دادیم که شبکه‌ای هوشمند و حساب شده، دائما در حال رصد دانشگاه‌های ماست تا بهترین فرزندان ایران را به شکل‌های گوناگون شکار کند. گاهی آنها را به دانشگاه‌های خود برای ادامه تحصیل می‌کشند و برای همیشه نمک‌گیر سفره شوم خودشان می‌کنند. گاهی در این حد هم قابل نمی‌دانند! و در عوض دعوت به کشورشان، با همکاری - آگاهانه یا غیر‌آگاهانه- برخی مسئولان داخلی‌، ایده‌ها و خلاقیت‌های جوانان نخبه و تحصیلکرده کشورمان به ثمن بخس و به هیچ و پوچ در قالب فریبنده و اغوا کننده «استارتاپ ویکند» خریداری می‌شود. چندین و چند نفر از مسئولان در سطوح مختلف آموزش عالی، رسما برای شکارچیان خارجی تور بازدید از دانشگاه‌ها و نمایشگاه‌های توانمندی آنها در سراسر کشور برگزار کردند و حتی در برخی دانشگاه‌ها کار به شکار در قالب دفتر همکاری‌ها و... رسید! کیهان در این باره فراوان نوشت و زنگ خطرها را به صدا در‌آورد اما طبق معمول آنچه رخ داد ارسال تکذیبیه‌ها و دیدارها و ... برای لاپوشانی حقیقت بود! رهبر عزیز انقلاب‌، در این باره نیز هشدار داده و فرموده بودند؛ «این را هم من همین‌جا به شما بگویم که ما جلسات و نمایشگاه‌هایی داریم برای نمایش پیشرفت‌های علمی و مانند اینها؛ این خیلی چیز خوبی است منتها مراقب باشید که این کانونی برای معرّفی استعدادهای ما به آدم‌های بیگانه نباشد؛ شما بچّه‌ها را اینجا معرّفی کنید، آنها شناسایی کنند و بیایند بردارند [ببرند]؛ نه، قبل از اینکه او شناسایی بکند، دستگاه‌های خودمان شناسایی‌شان کنند. نمی‌شود اینها را پشت پرده پنهانشان کرد، بالاخره آشکار می‌شوند، امّا دستگاه‌های داخلی خودمان قبل از دیگران اینها را شناسایی کنند، اینها را جذب کنند، به اینها کار بدهند. هیچ جوانی نیست که محیط زندگی خودش و خانواده‌ خودش را ترجیح ندهد بر غربت؛ [آنها] در کنار غربت، برایش یک امتیازی می‌گذارند، شما می‌توانید حتّی کمتر از آن امتیاز را به او بدهید و او را برای خودتان و برای کشورش مورد استفاده قرار بدهید. من به شما عرض بکنم که بنده در دفاع از جامعه‌ نخبگان و از حرکت علمی کشور، تا نَفس دارم ذرّه‌ای کوتاه نخواهم آمد، و می‌دانم که این حرکت، حرکت بابرکتی است و ان‌شاءالله عاقبت‌به‌خیر است.»

3- نوشتیم که یک شرکت همه کاره همه فن حریف، با ده‌ها و صدها شرکت ایرانی قرارداد همکاری بسته است‌. برای آنها نرم‌افزار نوشته و در اصل چشم و گوش بانک‌ها، شرکت‌های عظیم و مهم ملی‌، وزارتخانه‌ها و ... شده است. نوشتیم که رئیسان آن شرکت، مجریان پروژه نفوذ در ایرانند و سالهاست در کنار گوش روسا و مدیران ارشد جاهای مختلف و به خصوص مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام،حکم عقل منفصل را بازی می‌کنند و همه راه‌ها را به سویی که می‌خواهند می‌برند و خاموش و بی‌صدا بر تصمیمات کلان ما اثر می‌گذارند. کیهان«آتیه بهار» را با همه ابعاد ممکن آن معرفی کرد و درباره نفوذ این سرطان خزنده و چراغ خاموش در همه مراکز مهم تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر کشور هشدار داد‌. زنگ خطرها را به صدا در آورد و تذکر داد که غفلت از این شبکه نفوذ، باعث تکرار ماجرای«آچیلان» در ابعادی به مراتب وسیع‌تر و حساس‌تر خواهد شد به نحوی که جبران آن یا ممکن نخواهد بود یا مستلزم خسارات و هزینه‌های فراوان خواهد بود. حالا و مدتها بعد از آن هشدار،حدود 200 موسسه و بانک و شرکت مهم کشورمان با آتیه بهار‌، مهمترین قرا‌ردادهای خود را منعقد کرده‌اند و آنها به عنوان چشم و گوش کشورمان‌؛ مشغول خدمات‌رسانی هستند! اینکه آثار و تبعات چنین ارتباطی چه خواهد بود و میزان خسارات آن چیست را باید بعدها در قالب کارشناسی‌های منصفانه و بی‌طرفانه بررسی کنیم.

4- در مقطعی پروژه آسیب‌های اجتماعی‌، پر رنگ و محل توجه جامعه شد. می‌دانیم که این‌، نقطه‌ای مهم و در عین حال تاریک در کارنامه برخی مسئولان ماست و باید هر چه زودتر و به بهترین شکل جبران شود. اما نگرانی بالاتر از اصل آسیب‌های اجتماعی‌، جریان هدفمندی است که برای این موضوع مهم و حیاتی‌، برنامه‌نویسی و طراحی می‌کند. شخصی را در نظر بگیرید که پدرش در زمره افراد رده بالای سازمان منافقین است و در جریان موشکباران اردوگاه اشرف به هلاکت رسیده است، برادر‌ی دارد که کارشناس و مجری صدای آمریکاست و مهمترین و بی‌پروا‌ترین مواضع را علیه نظام مقدس اسلامی و مردم کشورمان دارد، خودش هم در مقاطع مختلف،عناد و ستیزه‌جویی با مردم و نظام را به نمایش گذاشته و از بیان و طرح آرزوها و اهداف براندازانه‌اش ابایی ندارد، حال این شخص، نسخه رویارویی با آسیب‌های اجتماعی‌، مواجهه با افراد آسیب دیده و نقش و جایگاه نظام و بودجه و ... را می‌نویسد و به عنوان یک کارشناس برجسته به برخی مسئولان در حوزه‌هایی خاص می‌دهد! آنها آن طرح را از مجاری قانونی عبور داده و تبدیل به برنامه اجرایی می‌کنند! آیا این برنامه، در صدد اصلاح امور خواهد بود و به صلاح و صواب خواهد انجامید‌!؟ آیا چنین فردی با چنین سوابق و وابستگی‌ها، دلسوز و دغدغه‌مند برای مردم ما است!؟

آنچه خواندید‌، تنها نمونه‌هایی اندک و مختصر از توطئه دشمن برای نفوذ در ساختارهای تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز ایران است. یقینا اهداف و برنامه‌های شوم آنها به همین میزان محدود نبوده و نیست و نباید با ساده‌انگاری به ماجرا نگریست.

اما جان کلام و منظور از نگارش این مصادیق،شرح و طرح این مسئله است که آنها که باید‌، در مواجهه با این پلیدی‌ها و ناراستی‌ها چه می‌کنند؟ کشف و شناسایی یکی دو عنصر نفوذی‌، خوب و در‌خور تقدیر است. محکومیت آنها هم قابل تشکر است. اما ماجرا تمام می‌شود!؟بدون تعارف باید گفت که هنوز بر بخش‌های مهمی از متولیان امر،نفوذ معنایی جز یک جاسوس دوربین به دست یا یک بمب‌گذار بد صورت‌، هویت و تعریفی ندارد و معتقدند اگر از این دو گذشت،به چیزهای دیگر می‌توان توجهی نکرد!

اینگونه است که بسیاری از افراد حرفه‌ای و تربیت شده، با ظاهری بسیار موجه و درستکار، بدون داشتن حتی یک فساد اخلاقی یا مالی یا سیاسی یا امنیتی و... به یارگیری از داخل سیستم ما و افراد داخل حاکمیت می‌پردازند‌، طرح‌ها و حرف‌های خود را با پوششی از زیباترین عبارات و حتی ظاهرا مزین به تعالیم اسلامی و دغدغه‌های ارزشمند دینی و ملی به قلم و زبان مسئولان ما می‌آورند و خود همچون ناظری خاموش و بی‌اهمیت در گوشه‌ای به تماشای شاهکارشان مشغول می‌شوند! در چنین شرایطی، تقلیل دشمن و دشمنی کینه‌توزانه او به بمب‌گذاری و حمله مسلحانه-که همیشه باید در برابر آن هوشیار بود- نشناختن میدان بازی نیست!؟

این نگاه غلط در بین متولیان امر باعث شده که هر از چندی، شخص یا اشخاصی بازداشت شوند، مدتی بهانه حقوق بشری دست دشمنان ما بدهند، برای آزادی آنها انواع فشارها و تحمیلات به کشور وارد شود، آن افراد محکوم شده یا در فرایند‌های متعارف، مبادله شوند،یکی دومستند مستقل یا تلویزیونی در‌باره نفوذ آنها تولید و پخش شود و .... شبکه آنها بی‌برنامه و تدبیر به حال خود رها شود! اینها می‌تواند به عنوان کارنامه و سرگرمی ارائه شود اما واقعا علاج قطعی و حقیقی هم محسوب می‌شود!؟

اگر جز این است، چرا با دستگیری عامل یا عوامل نفوذی ،بازهم همان روش‌های قبلی ،همان برنامه‌های دیکته شده آنها و بدتر از همه،همان سرپل‌های داخلی آنها بر سر کارند و چیزی در محتوا تغییر نمی‌کند و تنها یک عنصر از عناصر دشمن کم می‌شود؟!چرا این همه اسناد بالا دستی و برنامه‌های راهبردی نمی‌تواند گره‌ای از کار مردم باز کند و لبخندی بر لبان آنها بنشاند!؟

شناسایی شبکه و رصد آن از اولین تا آخرین فرد، به مراتب‌، مهمتر و حیاتی‌تر از حذف و محکومیت یک جاسوس به زندان و حتی اعدام است،کاری که بر اساس شواهد، از آن غفلت شده است.

کد خبر 351001

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha